چاه، از آن زمان که تو در آن گریستی، جوشان است
سحر از سپیدهی چشمان تو، می شکوفد
و شب در سیاهیِ آن، به نماز می ایستد.
هیچ ستاره نیست که وامدارِ نگاه تو نیست
لبخند تو، اجازه ی زندگی است
هیچ شکوفه نیست کز تبار گلخند تو نیست
(علی گرمارودی)
درباره این سایت